جدول جو
جدول جو

معنی فرض کردن - جستجوی لغت در جدول جو

فرض کردن
پنداشتن، گمان کردن، واجب دانستن
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
فرهنگ فارسی عمید
فرض کردن
هنگاردن انگاردن انگاشتن
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
فرض کردن
انگاشتن، پنداشتن
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
فرض کردن
لنفترض
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به عربی
فرض کردن
Assume, Postulate, Suppose
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فرض کردن
assumer, postuler, supposer
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فرض کردن
assumere, postulare, supporre
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فرض کردن
assumir, postular, supor
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فرض کردن
предполагать , предполагать
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به روسی
فرض کردن
annehmen, postulieren
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
فرض کردن
zakładać, postulować, przypuszczać
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
فرض کردن
припускати , постулювати
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فرض کردن
asumir, postular, suponer
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فرض کردن
मान लेना , अनुमान लगाना , मानना
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به هندی
فرض کردن
mengasumsikan, mengajukan, mengira
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فرض کردن
فرض کرنا , قیاس کرنا
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به اردو
فرض کردن
অনুমান করা , ধরতে
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
فرض کردن
สมมติ , สมมุติ , สมมติว่า
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
فرض کردن
kudhani
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فرض کردن
varsaymak
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فرض کردن
仮定する , 仮定する
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فرض کردن
aannemen, postuleren, veronderstellen
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
فرض کردن
להניח , לשער , להניח
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به عبری
فرض کردن
가정하다
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
فرض کردن
假设
تصویری از فرض کردن
تصویر فرض کردن
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرو کردن
تصویر فرو کردن
داخل کردن چیزی درون چیزی یا جایی، گستردن، ریختن، پایین آوردن، چیدن یا ریزانیدن بار درخت یا گل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرض کردن
تصویر قرض کردن
به وام گرفتن چیزی از کسی، وام گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرش کردن
تصویر فرش کردن
گستردن فرش بر زمین، گستردن
فرهنگ فارسی عمید
داخل کردن چیزی را در جایی یا در چیزی، فرو افکندن انداختن، بیرون ریختن خالی کردن، خاموش کردن (چراغ و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرق کردن
تصویر فرق کردن
اختلاف نهادن تشخیص دادن امتیاز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بوب گستردن، آژیانه کردن گستردن فرش در کف اطاق، کف اطاق یا حیاط را با آجر کاشی یا موزائیک پوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
پیش آوردن، فراز آوردن، پیش آوردن، دست دراز کردن دست، برگزیدن انتخاب کردن، برانگیختن تحریک کردن، بستن (در)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرض کردن
تصویر غرض کردن
قصد کردن، ظلم کردن تعدی کردن، کینه ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرض کردن
تصویر عرض کردن
نشان دادن، به آگاهی رساندن، سنجیدن، درخواست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرض کردن
تصویر عرض کردن
گفتن
فرهنگ واژه فارسی سره